کنکاش در نشریات فرهنگی-هنری منتشر شده در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که عمده نویسندگان این نشریات، از بزرگان هنر و فرهنگ ایران محسوب می‌شدند، در میان مطالب منتشر شده‌ی این نشریات، موسیقی جایگاه و پایگاه محکم و مستحکمی داشت و صد البته نشریات تخصصی نیز از اعتبار خاصی در میان علاقه‌مندان به هنر برخوردار بودند. مقالات چاپ شده در این نشریات، جدای آنکه اعتباری برای آن مجله محسوب می‌شد که دانش بالای هنرمندان واساتید هنر (خاصه موسیقی) را نیز اثبات می‌نمود. بسیاری از این مکتوبات با وجودی‌ که سال‌های بسیاری از عمر خود را سپری کرده‌اند، اما هنوز به عنوان منبعی علمی برای هنرجویان محسوب می‌شوند. مجموعه بولتن «شیدا» به عنوان نشریه‌ی داخلی موسسه فرهنگی-هنری آوای شیدا که انتشار نخستین شماره آن از سال 1372 آغاز و تا سال 1391 نیز ادامه داشت، به همت محمدرضا لطفی صورت پذیرفت و از فعالیّت‌های ارزشمندی بود که توسط یک موسیقی‌دانِ مؤلف به‌یادگار ماند، درکنار آن اما مقالات و پژوهش‌های ارزشمندی توسط نام آوران موسیقی ایران نیز، زینت‌آرای نشریات فرهنگی بود و تا قبل از تسخیر زندگی مردم توسط فضای مجازی، سهم عمده‌ای در سبد فرهنگی ایرانیان داشت....

ادامه این نوشتار را با کلیک بر روی ادامه مطلب مطالعه فرمائید. 

ادامه نوشته

بی چشم و روتری ز تو ای باغبان کجاست؟

 

محمد جواد صحافی

بی چشم و روتری ز تو ای باغبان کجاست
گل چیده ای و شرم ز بلبل نکرده ای .

t.me/mjsahafi
محمد رضا شجریان را پدر معنوی خوانندگان موسیقی ایران میدانم. هنرمندی که در عرصه آواز موسیقی ایرانی گامهای بزرگی برداشته و شاگردان بسیاری را پرورش داده است و بسیاری از آوازه خوانان با الهام از شیوه آواز ایشان موفقیتهای بسیاری را کسب کرده اند. سینا سرلک(خواننده موسیقی پاپ) یکی از آندسته خوانندگان است که در سالهای نه چندان دور شاگرد وی بوده و جناب شجریان الطاف بسیاری در حق او داشته است. سرلک که تا چند سال گذشته بنا به اظهار استاد شجریان از شاگردان برتر ایشان بوده و باید جایگاه فعلی اش را مدیون شجریان و تعاریف -شاید نه چندان بجایش- از او بداند، در طی گفتگویی که در یکی از برنامه های تلویزیونی داشت حتی یک بار نام محمدرضا شجریان را به عنوان استاد خویش بر زبان نیاورد و با بی تفاوتی نسبت به وی سخن گفت.
این خواننده پاپ که روزگاری از آوازه خوانان موسیقی اصیل محسوب میشد و با چرخشی (افتخاری گونه) و پس از اجرای چند زیر صدا در ترانه های محسن چاوشی! در میان عوام شناخته شده و شهرتی نسبی کسب نمود، حرمت استاد و شاگردی را رعایت نکرده و با بی انصافی تمام، هنگامی که مجری برنامه دورهمی( مهران مدیری) توصیفات شجریان در مورد او را بیان میکند به جمله : " نظر لطف ایشان است " اکتفا کرد. البته نباید این موضوع را نادیده گرفت که ممکن است ممنوعیت نام بردن از شجریان باعث شده باشد تا وی از ترس عدم پخش تصویرش در سیمای ملی نامی از ایشان را ذکر نکند، همانگونه که مجری برنامه، به واژه "استاد" برای نام بردن از شجریان اکتفا کرد. تو گویی در قوانین فعلی حاکم بر صدا و سیما گناه نام بردن از شجریان، از پخش ترانه خوانندگان زن و مرد ترکیه ای در سریالهای تولیدی توسط موسسه "اوج" بیشتر است! مع الوصف، سینا سرلک میتوانست در صورت سانسور سخنانش در رسانه، به حواشی آن واکنش نشان داده و اعتراض نماید. آنچنان که بسیاری از چهره های دیگر اعتراض خود را به روند سانسور در اینب رنامه و برنامه های دیگر اعلام کرده اند.
جدای از آن این "خواننده پاپ"، مواردی را مطرح نمودند که میتوان با کالبد شکافی آن به نکات مهمی دست یافت.

:x:ایشان در بخشی از سخنان خویش اظهار داشتند که موسیقی ایرانی را به عشق مردم این سرزمین ادامه میدهند.
جناب سینا سرلک! با این حساب اگر مردم این سرزمین نخواهند شما موسیقی را ادامه دهید آیا آن را کنار میگذارید؟ آیا مسائل مادی در تغییر راه تان از موسیقی اصیل به بدترین نوع پاپ آن تاثیر گذار نبود؟
رها کنید این تعارفات بیهوده و اظهارات پوپولیستی را. بهتر است بجای این اظهارات، تمرکز خود را برای ارائه کارتان صرف کنید.
:x:در بخش دیگری ایشان فرمودند که همیشه دنبال انجام کارهای فاخر و کار با بهترینها هستند.
لطف میفرمائید منظورتان از فاخر را به صورت کامل توضیح دهید؟ آیا اجرای موسیقی زیر صدا و یا انتشار پیاپی ترکهای موسیقی پاپ فاخر محسوب میشود؟ اگر این آثار فاخر است پس تکلیف آثار متعدد اجرا شده توسط استادتان (محمدرضا شجریان) که برای دیده شدن بیشتر، از بردن نام ایشان وهم دارید چه میشود؟

متاسفانه سودای محبوبیت و شهرت در میان هنرمندان و علی الخصوص خوانندگان موسیقی پاپ به اندازه ای افزایش یافته است که حاضرند به هر قیمتی خود را مطرح نموده و برای جذب فالوئر های بیشتر سر و دست بشکنند و هر روز تعداد طرفداران مجازی خویش را بیش از گذشته نمایند. ایکاش جناب سرلک در کنار یادگیری فنون آواز، اندکی نیز از رفتار هنری شجریان می آموختند که به بهانه کسب درآمد مالی بیشتر شرافت خود زیر پا نگذاشته و در کاباره ها به اجرای موسیقی های بی ارزش و نازل روی نیاوردند.

مراقب متوهمین مجازی باشیم!

اندر باب توهمات مجازی برخی خود استاد پندار
مراقب متوهمین مجازی باشیم!
محمد جواد صحافی
—---—
آزاد شدن فضای مجازی و مهیا شدن فعالیت برای تمام سنین، با تمام مزایایی که دارد معایبی را نیز همراه خود داشته است که نمیتوان منکر آن شد. بزرگترین ایراد این فضا در محیط هنری متبلور میشود که هر هنرجوی ناپخته‌ای، در بیوگرافی اش خود را Artist  یا Musician و یا در فاجعه بارترین حالت Music Composer معرفی میکند. به همین راحتی، جوان بیست و چند ساله ای که هنوز راه های طی شده‌اش در عالم هنر به نیمه نرسیده است، با چند عکس از زوایای مختلف بدن! و در صورت نیاز همراهی با یک ساز تبدیل به آرتیست و موزیسین و آهنگساز میشود.  برای رسیدن به این هدف، هیچ نیازی به دانش و تبحر خاصی نیست، کمی جسارت لازم است، اندکی غرور و مقدار زیادی توهم! توهم خود بزرگ پنداری، توهم خود برتر بینی، توهم خود هنرمند پنداری و مهمتر از همه توهم خود استاد پنداری، تا بتواند به مدد اعتماد به نفس کاذب خویش صفحه ای را تاسیس و با جذب عده ای جوان ناآگاه، هنر نداشته اش را به فالوئر های بیشمارش ارائه کند، روزگاری تصویری از هنر نصفه و نیمه اش را در فضای مجازی به اشتراک میگذارد، روزگاری دیگر سخن بزرگان را سرلوحه امور خود قرار داده و آن را با طرفدارانش قسمت میکند، زمانی دیگر تبلیغات آموزش بی هنری! اش را بر سر در خانه مجازی اش نصب میکند تا نه بواسطه هنر نداشته اش، که به مدد تصاویر رنگارنگ و پر زرق و برق و ملون اش و البته در بی خبری و بی مسئولیتی ناظران! چند شاگرد ساده لوح و بی نوا را جذب خود کرده، و آینده هنری آنان را با آموزش غلط به ورطه نابودی کشاند و دیگر روز منتظر فاجعه ای می ماند تا در اولین فرصت  با تسلیت به بازماندگان آن فاجعه (که تا قبل از وقوع آن هیچ اطلاعی از وجودش نداشت) حس انسان دوستانه اش را به رخ دیگران بکشد و آلام عظیمش را با فالوئرهایش به اشتراک گذارد!... گذشته از همه اینها، برای محبوبیّت بیشتر به چیزی بیش از آنچه دیگران نیز انجامش میدهند نیاز دارد، افشاگری...باری، این بار نوبت افشاگریست، نوبت آنست که طشت رسوایی این مسئول و آن مامور را از بام بیندازد و بر طبل بدنامی اش بکوبد و فحش را زیر دندان هایش تخمه کند! تا فالوئرهای بی خبر از همه جا هم به به و چه چه بگویند و درود بفرستند به شیر این بیشه مجازی و این رسواگر زمانه که همانند دستگاه سمپاش، به جان آفات هنر افتاده و قرار است همه را از بیخ و بن نابود و ریشه کن کند، او که برای دنبال کنندگانش حکم پیامبری را دارد که در جهل و نا آگاهی ظهور کرده است، با مشاهده هر علف هرزی اندک سمی بر پای آن میریزد و ردپایی موقت از خود برجای میگذارد تا حضار و بینندگان این شوی مجازی او را تشویق کرده، برایش کف بزنند و هورا بکشند. او برای تشویق بیشتر از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. روزگاری در حمایت از گروههای مغفول، هشتگ اختراع میکند، و روزی دیگر با انتشار ویدئویی پرده از اسرار فوق سری و اسناد محرمانه خائنین! به هنر را برداشته و شیپور جنگ بر علیه این و آن را به صدا درمی آورد.

غافل از اینکه تمام اینها تنها یک شو است، شویی برای ”دیده شدن“، برای آنکه دیگران بدانند او هم ”مهم“  است، برای آنکه  ”تشویق“ اش کنند. برای آنکه ”سوپرمن“ داستان ما قرار است ناجی مظلومان باشد و حقوق از دست رفته شان را به آنها بازگرداند.غافل از اینکه این جسارتها، این هنرها، این زیبایی ها، این مهربانی هاو این سوپرمن بازیها! فقط و فقط در فضای مجازی اند که با رنگی زیبا خود را نمایان میکنند و در مواجهه با دنیای واقعی، زمانیکه پرده ها بر می افتند، تمام این الوان و زیبایی ها، پاک رنگ باخته و ناجی قصه ما از هراس عقرب جراره به مار غاشیه پناه میبرد و به چاک جاده میزند. تشویق شدن، دیده شدن، مهم بودن، معروف شدن، جذب طرفداران بی شمارو...، سوداهاییست که بسیاری آرزوی رسیدن به آن را در فضای مجازی دارند، غافل از آنکه هیچگاه شهرت دلیل موجهی بر حقانیت افراد نبوده است و برای رسیدن به درجات والای محبوبیت در میان مردم نه دنیای مجاز، که باید عالم حقیقت را پاس داشت و برای کسب علم و هنر تلاش کرد. باید تاسف خورد به حال جامعه ای که مردمانش به جو زدگی شهره اند، و باید گریست بر مردمانی که تحرکات و سخنان ناسنجیده و احساسی شان  در طول تاریخ لطمات جبران ناپذیری را به بار آورده است. بارها و بارها دیده ایم و شنیده ایم، سخنانی نتراشیده از همین مردمان را که از سر احساس و بی فکری بیان میشود، بارها و بارها دیده ایم بی هنرانی را که توهم شهرت دارند، توهم دیده شدن و توهم هنرمند بودن!، دیده ایم این افراد را که برای دیده شدنشان با بیان سخنانی آلوده به احساسات وجوزده گی تمام، باعث تحریک عده ای جوان ناآگاه و بی خبر شده و موجب وارد آمدن خسران به پیکره هنر موسیقی شده اند، افرادی که سخنرانان خوبی اند اما بسان عالمان بی عملی میمانند که در مواجهه با سختی ها و واقعیات رنگ میبازند، مراقب این متوهمین باشیم!

 

آدرس کانال تلگرام محمد جواد صحافی: https://t.me/mjsahafi

بازخوانی، بررسی و تحلیل شاهکار جاودانه ای بنام شمس الضُّحی اثر محسن نفر

بازخوانی، بررسی و تحلیل شاهکار جاودانه ای بنام شمس الضُّحی اثر محسن نفر
این جانِ جان افزاست این...

محمد جواد صحافی
منبع : ماهنامه گزارش موسیقی
آدرس دسترس به این مطلب: https://t.me/mjsahafi/587
—---—
نمیتوان هر اثری را که توسط هنرمند تولید و عرضه میشود ماندگار دانست، زمانیکه هنرمند نمیتواند حس درونی‌اش را وصف کند، هنرش را به خدمت گرفت و با استفاده از خلاقیّت ذاتیش، حالِ خود را به تصویر کشیده و در نتیجه خالق اثری میشود که ماندگار شده و از ارزش هنری بالایی برخوردار میشود. این تعریف میتواند شامل تمام هنرمندانی باشد که جدای آنکه اثر ماندگاری را خلق کرده اند، پنجره ای نو در جهان هنر را گشوده‌اند. مینیاتور مسخ کننده  فرشچیان و رقص قلم امیرخانی بر کاغذ بی جان نمونه هایی هستند که میتوان از آنها به عنوان آثار هنری ماندگار در تمام ادوار تاریخ نام برد، هنرمندان بسیاری در تمام رشته های هنر توانسته اند با خلق آثاری از این دست نام خود را در میان اساتید بزرگ تاریخ هنر ایران جاودانه سازند، موسیقیدانان نیز در این راه قدمهای بسیاری برداشته و خالق آثاری ماندگار گشته اند، هنرمند با استفاده از ابزاری که در اختیار دارد و بهره گیری از خلاقیت و مکاشفه اتفاقات پیرامون، منابع الهام بخش و موضوعات اطرافِ خود، زمینه را برای خلق یک اثر فاخر فراهم کرده و با قرار دادن این قطعات در کنار هم، اثری را خلق میکند که حس درونیش را به تصویر بکشد، در این بین شعر و کلام، سهم به سزایی در زیبا تر کردن یک اثر موسیقایی ایفا میکند.
با نیم نگاهی به آثار به یاد ماندنی موسیقی در سالهای گذشته، میتوان دریافت که برخی از این آثار به دلایلی - همچون پرداختن بیش از حد منتقدان وکارشناسان به اثر مربوطه و یا استقبال مردم از اثر به دلیل شهرت خواننده (که هیچگاه به تنهایی نمیتواند در خلق یک اثری هنری موسیقی سهیم باشد) پر رنگ تر از سایر آثار شده و از اقبال بسیار بیشتری برخوردار بوده است، گرچه گاهاً از درجه کیفی پائینتری نیز برخوردار بوده اند. اما در نقطه مقابل، آثار زیبای بسیاری در سالهای گذشته تولیده شده اند که برخلاف کیفیت بالایشان، مورد بی مهری قرار گرفته و مدتهاست کسی فرصت گوش کردن به آنها را برای خود فراهم ننموده است، آثاری که باید جاودانه تر و خاطره انگیز تر میشدند، اما در آرشیوِ کمتر هنردوستِ علاقه مندی میتوان آنها را یافت.
اگر بخواهیم نمونه ای از این آثار را نام ببریم، آلبوم شمس‌الضحی شاهکار جاودانه مُحسن نَفَر آهنگساز گزیده‌کار موسیقی ایرانی دارای شاخصه های مد نظر نگارنده در سطور بالاست، آلبومی که آمیخته به کلام حضرت مولاناست و آواز زیبای حسام‌الدّین سـراج آن را جان بخشیده است. اثری که بسان پرونده ای خاک خورده نه در زمان ارائه‌اش مورد توجه آنچنانی قرار گرفت و نه پس از گذشتِ سالها از انتشارش کسی سراغی از آن گرفت. تبحُّر خارق العاده سراج در اجرای اشعار عرفانی باعث شده است تا صدای او به بهترین نحو ممکن با اثر جفت و جور شود.

در ستایش شمس‌الضحی هرچه نوشته شود کم است، انتخاب شعری قوی و تاثیر گذار که با  موسیقی ستودنی نفر همراه شده است، باعث خلق اثری شده که پس از گذشت سالها از تولیدش، نمونه دومی همانند آن به بازار موسیقی ایران معرفی نشد. دوری محسن نفر از جنجال های معمولِ حاکم بر موسیقی و نیز “هنرمند مِحور”  بودن مخاطبین موسیقی باعث شده تا مخاطبین، شناخت کمتری از این نوازنده، آهنگساز، ردیف دان و پژوهشگر ارزنده که از شاگردان بزرگانی چون علی‌اکبر خان شهنازی، یوسف فروتن، سعید هرمزی، عبداله دوامی و محمود کریمی بوده است، داشته باشند. او را میتوان از معدود هنرمندانی دانست که هنر را فدای مقاصد اقتصادی خویش نکرده اند. مطالعه آثار وی این مدعا را ثابت میکند که با وجود گزیده کاری توانسته است آثاری فاخر و ماندگار از خود برجای گذارد.
باغ ارغوان، شمس‌الضُّحی و وصلِ‌ مستان نمونه‌ای از این آثار است، شمس‌الضُّحی که به سفارش حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در قالب مجموعه نینوا و با عنوان نینوا (4) در سالهای 1365 و 1366 ساخته شد، از بارِ عرفانی بالایی در شعر برخوردار است که با ملودی حماسی متناسب با حال و هوای آن دوران کشور آمیخته شده است، گرچه بنا به گفته آهنگساز، فضای عرفانی و حماسی موجود که بر آمده از روحیات آن لحظه نوازنده بوده، باعث خلق شمس‌الضُّحی شده است. وی معتقد است، شمس‌الضُّحی “پاداش کار نیک” بوده و اوج بندگی در آن موج میزند.

مجموعه آثار نینوا شامل “ پنج آلبوم موسیقی” بوده که توسط واحد موسیقی حوزه “اندیشه و هنر اسلامی” در دهه 60 تولید شد، حسام الدین سراج که از موسسین واحد موسیقی این حوزه بود در دوره جنگ ایران و عراق دو آلبوم نینوا 1 و 2 را با بهره گیری از مدرسان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی آهنگسازی کرده و وظیفه خوانندگی در این آلبومها را برعهده گرفت، اما با اضافه شدن محسن نفر به حوزه موسیقی همکاری جدیدی میان این دو هنرمند شکل گرفت به گونه ای که در سه آلبوم دیگر این مجموعه که با عنوان وصل مستان ( نینوای 3 )، شمس‌الضُّحی (نینوای 4) و باغ ارغوان(نینوای 5) تولید شد، محسن نفر در مقام آهنگساز و سراج به عنوان خواننده این آلبومها، آنها را تولید و در بازار موسیقی آن زمان که دارای محدودیتهای بسیاری نیز بود عرضه نمودند. نفر که آهنگسازی (بخش بیکلام) نینوای6 را نیز به پایان رسانده بود، طی اختلافی که با مدیریت حوزه هنری بدلیل تغییر دیدگاهش داشت اثر را نیمه کاره رها کرده و همکاری خود با این مرکز را قطع کرد.
بی شک “شمس‌الضحی”  را میتوان نماد شکوه و عظمت دستگاه همایون دانست و بی‌تردید آنرا یکی از بهترین اجراها در این دستگاه برشمرد. این آلبوم شباهت کمتری به آثار برتر موسیقی تولید شده در آن زمان دارد، یگانگی آن اثر تا این زمان جدای از موارد ذکر شده در سطور بالا اتّفاقیست که تاکنون در هیچ‌یک از آثار منتشر شده تاریخ موسیقی ایران رخ نداده است، در شمس‌الضُّحی خواننده به همراه ارکسترِ پلی‌فونیکِ تار (چندصدایی) و بدون استفاده از هیچگونه ساز کوبه‌ای و ریتمیک کار خود را انجام میدهد. ارکستر تار نیز در هفت بخش جداگانه و برای هفت ساز تار نت نویسی شده است، محسن نفر جدای از آهنگسازی برای این آلبوم، به تنهایی وظیفه یک ارکستر را انجام داده است، و بر اساس نت های نوشته شده، هفت بار به  صور مختلف ملودی ها را با ساز تار اجرا کرده و در استودیو آنها را با یکدیگر ادغام نموده و نهایتاً حاصل آن را به صورت میکس، به گوش مخاطب رسانده است، نکته قابل توجه آنکه خط ملودی توسط یک تار اجرا میشود و باقی، وظیفه اجرای آکوردها را بر عهده دارند، چنین خلاقیتی با وجود بهره گیری از کمترین امکانات در استودیو و در دوره‌ای که اکثر آثار تولید شده به صورت اجرای زنده و با حضور تمام اعضای ارکستر موسیقی انجام میپذیرفت ستودنیست.
اما این اثر جدایِ از ویژگیهای منحصر بفرد ذکر شده در سطور بالا، اتفاقی دیگر در موسیقی را نیز رقم میزند. مُصنِّف در ساخت شمس‌الضُّحی از ریتمهای هفت ضربی که از ترکیب دو، دو، سه تشکیل شده بهره گرفته است. ریتمهای هفت ضربی از قدیم‌ الایّام، بیشتر در موسیقی و رقص مناطق کردنشین، دیده میشد اما ترکیب اکسنت‌های* استفاده شده برای تولید این ریتمها در یک میزان عمدتا بصورت سه، چهار بوده است.
نگرش خلاقانه آهنگساز به کل مجموعه آلبوم باعث شده، تا این اثر از جهات مختلف به عنوان اثری ماندگار مطرح شود، انتخاب شعر،ملودی قوی، شیوه اجرای همخوانی، لحن اجرای شعر توسط خواننده که نشان از تبحر و تسلط  سراج به ادبیات است و همچنین تکنوازی بی مانند اعجوبه ای بنام  محسن نفر از مجموعه عواملیست که توانسته اند ماندگاری این آلبوم را چندین برابر کنند. درجه بالای عرفان اشعار حضرت مولانا و آهنگین بودن آنها باعث میشودتا اعتبار شعر مولانا دو چندان شود، محسن نفر نیز با انتخاب هوشمندانه یکی اززیبا ترین اشعار حضرت مولانا و ملودی پردازی دقیق و خلاقانه، شعر را به زیبا ترین نحو ممکن در خدمت موسیقی گرفته است.

از خلاقیت های دیگر آهنگساز، شیوه اجرای همخوانی آلبوم است، آهنگساز از گروه همخوان به گونه ای در موسیقی خود استفاده کرده است که کل یا چند بیت شعر تنها با یک نت اجرا می‌شود. محتوای کل آلبوم در دو روی نوار با یکدیگر متفاوت است، روی نخست، شامل چهار بخش قطعات بیکلام بر مبنای ارکستر تار به نامهای “حکایت سر سپار ” ، “دل زار” ، “سرود سَرو” و “غریو یار” است که محسن نفر نوازندگی تمام قطعات را نیز بر عهده گرفته است. اما تمام بخش دوم اختصاص به تصنیفی دارد که نفر با همراهی سراج آن را اجرا کرده اند. نکته قابل ذکر این تصنیف ادغام دو شعر مشابه از مولانا و اجرای آن در قالب تصنیف است. با کند و کاو در بسیاری از آثار موسیقی تولید شده نکته ای مشابه را میتوان دریافت و آن اینکه آهنگساز (و در برخی موارد خواننده) شعر انتخابی خود را مطابق میل خود تغییر داده، ابیاتی را حذف، و کلمات را تغییر میدهد. در بسیاری از موارد نیز ابیات جابجا شده ونتیجتاً آنچه به مخاطب ارائه میشود با نسخه اصلی شعر تفاوتهایی دارد. اعمال این تغییرات بر روی شعر که البته با دلایلی نیز همراه است در موارد جای نقد داشته و برخی کارشناسان آن را نوعی لطمه به  بدنه اصلی شعر میدانند اما برخی دیگر معتقدند که در صورت تناسب محور عمودی شعر، حفظ محتوا و برهم نخوردن وزن آن، انجام چنین تغییراتی بلامانع بوده و در برخی موارد نیز باعث زیباتر شدن شعرمیشود.  تصنیف شمس‌الضُّحی نیز از این قاعده مستثنی نیست و اعمال تغییراتی برروی شعر باعث شده تا شعر اجرا شده تفاوتهایی با نسخه اصلی آن داشته باشد. مشخص‌ترین تغییر شعر را میتوان به افزودن بیتی جدید به شعر عنوان نمود. ابیات شعر مربوط به غزلیست که  مصرع آغازینش: “این کیست این، این کیست این، این یوسف ثـانی است این” میباشد، اما با مطالعه غزل شماره 1792 مولانا هیچ نشانی از بیت معروف این آلبوم : " بسم الله ای روح البقا، بسم الله ای شیرین لقا...بسم الله ای شمس‌الضُّحی، بسم الله ای عِین الیَـقین" که نام آلبوم نیز از آن انتخاب شده است مشاهده نمیشود. اضافه‌کردن این بیت از غزل 1793 مولانا و انتخاب یکی  از کلمات آن به عنوان نام آلبوم میتواند نشان از علاقه آهنگساز و خواننده به تک بیت مورد اشاره  بوده باشد که سعی کرده است تا با توجه به یکسان بودن اوزان اشعار و برابری قافیه های آنها بیت مورد علاقه را به شعر اصلی افزوده و با تاکیدهای چندباره در موسیقی بر روی این بیت آن را بدل به یکی از ابیات اصلی شعرنماید. با این وجود، خواننده با ادای صحیح واژه‌ها منظور شاعر را به خوبی به شنونده منتقل کرده و با آکسان‌گذاری های دقیق بر روی شعر، تغییر پیاپی لحن با وجود ثابت بودن نسبی خط ملودی و همچنین حفظ روحیه حماسی-عرفانی موجود در اثر باعث ایجاد فضایی پویا در کل تصنیف شده است تا فضای کسالت بار حاکم در بسیاری از آثار موسیقی را در این آلبوم شاهد نباشیم.

آهنگساز نیز سعی کرده است تا بین شعر و موسیقی ارتباطی نزدیک ایجاد کند و با انتخاب شعری عرفانی این ارتباط را  تا انتها حفظ نماید. در این میان سهم سراج در مقام خواننده اثر به دلیل آشنایی کاملش با ادبیات بسیار تاثیرگذار است. آهنگساز نیز برای تاثیرگذاری هرچه بیشتر موسیقی، پیوند معنوی خود با مخاطب را از بخش اول نوار برقرار کرده، و با آنکه بخش اول بصورت بیکلام اجرا شده‌ و بدلیل سخت بودن برقراری ارتباط با مخاطب در آثار بیکلام (علی الخصوص مجموعه هایی که بصورت تکنوازی انجام گرفته است)، با تکنوازی های جانانه و حساب شده توانسته است به راحتی از پس کار برآمده و اتصال خود با مخاطب را از ابتدا تا انتهای آلبوم حفظ کند. از دیگر مؤلـّفه های این اثر میتوان به عدم حضور ساز تمبک اشاره کرد که علیرغم عدم استفاده از این ساز شاهد اجرایی ریتمیک در کل تصنیف هستیم. همچنین، طراحی کاور این آلبوم نیز بر عهده مجید قادری بوده و صداقت جبّاری خوشنویسی آن را برعهده داشته است .
همکاری زوج هنری محسن نفر و حسام الدین سراج باعث شد که تمام آثار منتشر شده آنها از بهترینهای دوران خود شده و هم اکنون نیز از ارزش بالایی برخور باشند. اما فعالیت اندک نفر که تاکنون آهنگسازی تنها چهار آلبوم با کلام را برعهده داشته است و جملگی نیز با صدای سراج اجرا شده‌اند هنر والایش را زیر سئوال نمیبرد، او همانند جلیل شهناز و فرهنگ شریف، از لحن و ویژگیهای منحصر بفردی در نوازندگی‌اش برخوردار است و نوآوری هایش در چارچوب موسیقی اصیل تنها مختص خود اوست. پاساژهای** پیچیده وی دارای معنا بوده و بداهه هایش مخاطبان را میخکوب میکند. در کنار آن سراج نیز به عنوان فردی که تسلط کافی به موسیقی وادبیات دارد توانسته است قطعات نفر را به بهترین نحوممکن اجرا کند، جدای از آن، نزدیکی تفکرات این دو هنرمند به یکدیگر و داشتن نگاهی معنوی به مقوله هنر باعث بوجود آمدن همدلی و وفاقی شده که ادامه‌اش منجر به خلق آثاری ارزشمند همچون باغ ارغوان، وصل مستان، یاد یار و شمس‌الضحی گردیده است.


*اکسنت (ACSEND) : اکسنت در موسیقی شامل تاکید، فشار یا تقویت بر روی بخشی خاص از یک نت یا مجموعه ای از نتهاست.


منبع : کانال تلگرام محمد جواد صحافی
https://t.me/mjsahafi

 

بمناسبت هفتاد و هفت سالگی شجریان

امروز را میتوان روزی استثنایی دانست، پادشاه فصلها، پائیز از راه میرسد و در کنار فصل عاشقی زنگ تحصیل علم و آگاهی به صدا در می آید. این روز را ابتدا باید به آموزگارانی تبریک گفت که رسالت شان را برای مبارزه با جهل و نا آگاهی آغاز کرده اند و چراغ راهی برای جویندگان علم و ادب شده اند، که دولت جان پرور است صحبت آموزگار، اما نخستین روز مهر روز ویژه ای برای اهالی هنر نیز هست، سالروز میلاد هنرمند بزرگی که نامش اعتبار و آبروی موسیقی ایرانیست.
هنرمندان بسیاری همزمان با شجریان به جامعه موسیقی معرفی شدند، اکبر گلپایگانی(گلپا)، حسین خواجه امیری (ایرج)، فاطمه واعظی (پریسا) و بسیاری دیگر که نتوانستند نزد میان مردم از جایگاهی چون مقام شجریان بهره مند شوند. موارد بسیاری برای جایگاه دست نیافتنی شجریان دخیل بود ، در میان این اسامی، پای عده ای از آنها به کاباره کشیده شده و عده ای دیگر خواننده ترانه های "فیلمفارسی" شدند، عده ای نیز همچون "پریسا" به دلایلی ناخواسته همچون ممنوعیت صدای زن، پس از پیروزی انقلاب، خانه نشین شده و هنر خود را گاهاً با برگزاری کنسرت در خارج از کشور ادامه دادند.
این روزها برخی از این اسامی، یادشان افتاده که سهمی بیش از آنچه که  نصیب شان از موسیقی است دارند و بی توجه به سابقه غیر قابل استناد هنری ( و غیر هنری شان ) محمدرضا شجریان را مسبب تمام اجحافی میدانند که در این سالها در حقشان شده است. مبرهن است  که  اوج دوران هنری این افراد حضور در برنامه ای رادیویی بوده (که در کنار پرداختن به موسیقی های جدی، موسیقی عامه پسند نیز تولید کرده) وهیچگاه در دوران اوج فعالیتشان، موسیقی جدی چندانی از آنها شنیده نشده است.تعداد اندک آلبومهای منتشر شده و محتوای نه چندان هنری ترانه هایشان، موید این سخنان است.
اما سابقه هنری محمدرضا شجریان که همواره برای غنای آواز خویش از هیچ کوششی دریغ نکرده و با سخت کوشی تحسین برانگیزی از محضر بزرگان آواز بهره برده تا بدل به استادی شود که اکنون ازو به عنوان مستحکم ترین ستون آواز ایران نام بریم آنچنان پر بار است که نمیتوان موفقیت اش را حاصل رندی و سیاست‌اش در حذف رقیبان دانست، چه بسا که دوران اوج محبوبیت شجریان همراه شد با حضور آوازه خوانان بسیاریکه هر یک از آنها بنا دلایل هنری، فنی و یا شخصیت نه چندان مثبت اجتماعی از رقابت با شجریان بازمانده و یا در ادامه‌مسیر هنری دچار انحراف گشتند.روانشاد فریدون مشیری در یادداشتی که در شماره 18و 19 هفته نامه کلک در شهریور 1370 منتشر نمود نقل میکند :
یکی از سالهای دهه (50-1340) روزی در ادارهء رادیو دوسـت شاعرم،هوشنگ ابتهاج‌ (ه.آ.سایه)، که سرپرست واحد تولید موسیقی بود،گفت: «امروز بدیع‌زاده سرزده وارد‌ اتاق شد و با شگفتی و حیرت‌ گفت:در اتاق شورای موسیقی جوانی آمده،آواز می‌خواند،صدایش از اینجا تا اینجای پیانوست‌ و با دستش فاصله‌ای را در حدود سه چهار اکتاو نشان داد‌» ما‌ همه تعجب کردیم و منتظر ماندیم. چندی بعد جسته و گریخته خبرهائی دربارهء پخش آواز این خوانندهء جوان می‌شنیدیم و مشتاق دیدارش بـودیم.می‌گفتند نامش«سیاوش بیدگانی» است.بالاخره روزی توفیق دیدارش در‌ واحد‌ تولید موسیقی دست داد و دیدیم هنرمندی است که از خراسان برخاسته، تا آفاق آواز این سرزمین را چون خورشید خاوری گرم و روشن کند.
او اکنون بزرگترین خواننده آواز ایران است که قطعا نمونه مشابه‌اش را سالیان سال نخواهیم دید. نبوغ بی نظیرش که همراه با شناخت کامل از شعر و ادبیات فارسی است او را در موسیقی ایران یگانه کرده است. اما راز محبوبیت او نه صرفاً در فن بیان آواز و نه در چگونگی اجرای شعر است که بسیاری از هنرمندان قبل و بعد از وی وارد عرصه موسیقی شدند که تبحر ویژه‌ای در اجرای شعر و آواز داشتند وهیچگاه نتوانستند محبوبیتی همچون او کسب کنند، کاریزمای خاص شجریان و شخصیت اجتماعی وی، نوعدوستی و همراه بودنش با توده مردم در اتفاقات و جریانات اجتماعی (که محدودیتهایی را نیز برایش رقم زد) از  مواردیست که حسن شهرت وی را دو چندان کرده است.  
مشیری در ادامه همین یادداشت با نقل خاطره ای دیگر از وی بیان میکند:
دو‌ سه سال پیش،در چای‌خانهء ولی‌آباد در سر راه کلاردشت نشسته‌ بودیم،چای می‌خوردیم‌. خانم‌ و آقائی بر سر میز ما آمدند و با صمیمانه‌ترین و پاک‌ترین کلمات،با تمام وجود و از کمال صفای قلب و محبت محض،ازاو و هنرش ستایش‌ کردند و شجریان همچنان از شوق‌ و شرم سرخ می‌شد و سرخی در چهره‌اش می‌ماند.آن دو، هـنگام خداحافظی،چند بار،التماس کنان تکرار کردند: «آقای مشیری،تو را به خدا مواظبش باشید،تو را به خدا حفظش کنید‌.نگذارید‌ سرما بخورد،تو را به خدا...»

اما مسلم است که از آفات مردمان این دیار ارج نگذاشتن بایسته وشایسته به فرهنگ سازان و بزرگان این سرزمین است، این درد زمانی بیشتر میشود که این هجمه ها از بدنه فرهنگ باشد، هر آنکس که اندک بهره ای از هوش و ذوق برده است نیک میداند که محمدرضا شجریان در راه اعتلای موسیقی ایران چه کوششهایی انجام داده، جفاست که با سخنانی مذموم و نسنجیده، و تنها برای کسب اندک شهرتی بیش از آنچه اکنون داریم، زحمات وی را زیر سئوال ببریم. علی الخصوص در شرایطی که او با بیماری سختی دست و پنجه نرم میکند و شرایط  پاسخگویی به آنها را ندارد. با اینحال اما تلخی سخنان کنایه آمیز اخیر تاثیری بر حلاوت این روز زیبا نخواهد گذاشت، این روز بزرگ را به خانواده موسیقی ایران تبریک و شادباش گفته و آرزومندیم به زودی رخت عافیت بر تن کرده و حضور مجددش در میان اهالی موسیقی را جشن بگیریم. به امید آن روز...

 

*امروز همچنین سالروز میلاد عبدالوهاب شهیدی موسیقیدان شهیر و حسین منزوی غزلسرای بزرگ  ایران است. این سه رویداد مهم باعث شده اند تا یکم مهر روزی بسیار خاص در تقویم هنر و ادبیات ایران لقب گیرد.